سلام.
به عقيده ي بنده بسياري از منکرات فعلي در سطح جامعه ريشه اي عميق تر از آنچه مي بينيم دارد. تهاجم فرهنگي، که از سال ها پيش مورد اشاره ي حضرت آقا بوده است، ريشه ي ناهنجاري هاي موجود درجامعه است. مي گويند براي تغيير يک رويکرد ريشه دار هميشه به عده اي تندرو و خط شکن نياز است. و اين وظيفه ي مهاجمين فرهنگي است.
يعني بسياري از گناهاني که ابتدا در جامعه داراي قبح است و کسي حداقل علني آن را انجام نمي دهد، با روش هاي جنگ رواني و رسانه اي تبليغ شده و حتي همانگونه که در مواردي شاهد آن بوده ايم مهاجمين خارجي با اجير کردن افرادي در سطح جامعه از آن ها مي خواهند که آن عمل قبيح را به کرات انجام دهند تا به ندرت سطح حساسيت در جامعه نسبت به آن پايين بيايد. بعد از آن با تبليغات آن را پشتيباني کرده و عده اي بي هويت هم هميشه هستند که اين راه را بدون جيره و مواجب ادامه داده و آن را به يک فرهنگ در جامعه تبديل کنند.
حال براي مبارزه با يک پديده ي سازماندهي شده و تقريبا خارج از حد کنترل مانند اين تذکرات موردي کافي نيست. کمااينکه حرکت هاي سازماندهي شده بدون پشتوانه ي مردمي و نهي از منکري کافي نيست.
آنچه به نظر مي رسد راهگشا است اين است :
1-فرهنگ سازي براي امر به معروف و نهي از منکر بين مردم با ايمان(يعني همين کاري که شما مي کنيد) و توجه دادن آن ها به اين که نسبت به مسائل پيرامونشان بي تفاوت نبوده و حسياسيت خود را حفظ کنند،.
2- پژوهش هاي بنيادي و دقيق پيرامون راه هاي ريشه اي مقابله با انحرافات توسط نهادهاي مسئول و ارائه راهکاري دراز مدت براي براي الف- مبارزه با مسائل و انحرافات پيش آمده و ب- راه هاي پيشگيري از بروز انحرافات جديد؛ که اين مورد مستلزم ايجاد تغييرات اساسي در نهادهاي مسئول فرهنگي است.
به نظر مي رسد در هر دو مورد نقش رسانه ها در ايجاد تغييرات فکري و به دنبال آن تغييرات کاربردي کليديست و...
سخن بسيار است، اميد که با همين آگاه سازي هاي اينگونه زمينه ي ايجاد تغييرات اساسي فراهم شود.
موفق باشيد