? ندا Neda
?..
?ندا ، را بي ندا کردي بسيجي
?تو ، کا?ري بي خدا کردي بسيجي
?چو ، سر دسته ، نهيبي بر شما زد
?تَني از جان ، جدا کردي بسيجي
?
?ترا گفتند ، دشمن در کمين است
?پسر يا دختري ، شايد همين است
?بهشت و حوري اش ، در خاطر آور
?رسيدن هم به آن ، راهش همين است
? .......
??
?بسيجي ، مِهر ديد ، اندر اسارت
?پس از تيري که او زد ، با جهالت
?ندامت در دلش ، آتش بر او زد
?هزار افسوس بود ، سيما و حالت
?
?ندا ، چون خواهرم ، صغرا ، سکينه
?بمن ، فرمانده گفت ، دشمن همينه
?بزن !!! سهمي به بَر از آب کوثر
?ولي من ، خورده ام ، آب خزينه
??..