پيام
+
در ماجراي غصب خلافت ابوبکر و عمر از عکس العملهاي حضرت علي عليه السلام بر آشفتند، بخاطر همين با هم جلسه اي گذاشتند که اين سخنان بينشان رد و بدل شد.
عمر گفت: اين على بن ابىطالب همچون صخرهاى است كه آب از آن بيرون نمىآيد مگر پس از شكستن آن، و همچون مار خوش خط و خالى است كه جز از طريق غير عادى پاسخ نمىدهد! و درخت تلخى است كه اگر همهى آن را با عسل بيالايند جز ثمرهى تلخ نخواهد داد!!! او بزرگان قريش را كشته و نابودشان كرده و بر همهى آنان ننگ و عار باقى گذاشته و آنان را مفتضح كرده است.
آرام باش و صاعقههاى او تو را گول نزند و رعدهاى او تو را نترساند. من درِ خانهى او را مىبندم قبل از آنكه درِ خانهى تو را ببندد !
ابوبكر گفت: اى عمر، تو را بخدا سوگند مىدهم كه مرا از مغلطهها و مانعسازيهاى خود رها كن. بخدا قسم اگر او بخواهد من و تو را بكشد با دست چپش مىكشد و احتياج به دست راست ندارد! و ما را از دست او جز سه چيز خلاص نكرده است: