یکی از شبهاتی که اهل تسنن به شیعیان می گیرند این است که ، چرا ما قبرهای اولیاء و امامان خود را مزین به طلا می کنیم در حالیکه این کار در اسلام حرام است .
اولاً باید بگوییم که هیچ حرمتی در مزین کردن قبرها به طلا نمی باشد اصلاً ما تنها نیستیم که این کار را می کنیم بلکه خود اهل تسنن نیز از این امر پیروی می کنند مثل بسیار از مساجد آنها چه در عراق ، ترکیه ، و یا دیگر کشورهای اسلامی مزین به طلا و نقره اند و حتی مسجد رسول خدا در مدینه منوره نیز چینین است . و از همه مهم تر خانه خدا در مکه مکرمه هر سال با یک پارچه طلا کوب نو پوشیده می شود و میلیونها ریال صرف آن می گردد پس نباید مانند بسیاری از کارهایشان قبل از اینکه ایراد خود را برطرف کنند و یا ایراد خود را ببینند از ما ایراد بگیرند و ما را سرزنش کنند .
تبرک جستن یا شریک قائل شدن برای خدا ؟!
همچنین چون بیشتر اهل تسنن در بین وهابیون قرار دارند ، بسیاری از عقاید آنان را پذیرفته اند مثل اینکه می گویند توسل جستن و دست به قبر کشیدن شرک به خدا است. اولاً دربار? وهابیون باید یک مطلبی کوچکی عرض کنم و آن این است که این فرقه یعنی فرقه وهابیت اصلاً جزو 73 فرقه ای که پیامبر فرموده نیست . چه برسد به این که بخواهند به فرق دیگر اشکال بگیرند . دوماً چرا اهل تسنن که خود را اهل سنت پیامبر معرفی می کنند و مدعی آن هستند چرا از رفتار او و اهل بیت او تبعیت نمی کنند و ازادعاهای پوچ و بی اساسی که می خواهند شیعه را بدنام کنند پیروی می کنند. چرا تا قبل از اینکه این فرقه شروع به فعالیت خود کنند . اهل سنت در زمانهای بنی امیه و قبل تر به قبر ابوبکر و عمر احترام می کردند ؟!
مگر این طور نیست که ما در نماز خطاب به پیامبر می گوییم السلام علیک ایها نبی و رحمة الله و برکاته . پس چه طور ممکن است پیامبر مرده باشد و دیگر اثری از آن برای ما نباشد و سلام کردن او را برای ما شرک بشمارند پس اگر این طور است نمازمان هم اشتباه و همراه شرک است و همچنین است هنگامی که ما صلوات و سلام می فرستیم و اهل تسنن نیز در آخر آن بر 3 خلیفه این درود را ادامه می دهند. اگر آنها عقیده دارند که با مردن ، دست آنها از دنیا قطع می شود و توسل خواستن از آنها شرک است ، پس چرا بر آنها درود می فرستند .
پس به هیچ وجه نمی توان این مطلب را پذیرفت که توسل جستن و دست کشدن به قبرها شرک به خداست . چرا که خودمان هم معتقدیم که اگر دست کشیدن و توسل جستن به این نیّت باشد که نفع می دهند و آنها ضرر می رسانند شرک به خداوند متعالی است . ولی مسلمانان که موحدند و می دانند خداوند خودش ضّار و نافع است. یعنی ضرر و نفع از سوی خداست و این که اولیاء و ائمه را دعا می کنند . به این خاطر است که وسیله ای نزد خدا باشند و این هرگز شرک نیست ، همان طور ، هنگامیکه فرزند از ترس غضب پدرش و یا بخاطر درخواست مقدار پولی از پدرش ، مادرش را وسیله قرار می دهند تا به خاطر کار بدی که انجام داده غضب پدرش را بخواباند و یا درخواست خود را برطرف کند . ما شیعیان نیز فقط اولیاء و انبیاء قرار می دهیم تا با خداوند در ارتباط باشیم نه این که آنان را نعوذبالله هم طراز خداوند قرار دهیم و از آنان چیز درخواست کنیم . و مسلمانان شیعه و سنی از زمان حضرت رسول اکرم تا امروز بر این موضوع اتفاق نظر دارند به استثنای وهابیون و علمای سعودی و این ها با مذهب جدیدشان که در این قرن اخیر پیدا شده ، مخالفت با اجماع مسلمین می کنند و با این اعتقاد بود که میان مسلمین فته انگیزی کردند و خون مسلمانان را مباح دانستند و آنها را تکفیر نمودند. مگر همین ها نبودند و نیستند که حاجیان سالخورده را تنها برای یک سلام کردن بر پیامبر می زنند و نمی گذارند احدی دست بر ضریح پاک و مقدسش بکشند و آنها با عالمان ما بحث های زیادی داشتند ولی باز هم بر عناد و دشمنی خود اصرار ورزدیدند و به حق متکبر شدند .
بگذارید یک خاطره از آقای سید شرف الدین که یکی از علمای شیعه است تعریف کنم. ایشان می فرمایند : هنگامی که در زمان عبدالعزیز آل سعود به زیارت خانه خدا مشرف شدم از جمله علمائی بودم که به کاخ پادشاه دعوت شده بودم که طبق معمول ، در عید قربان به او تبریک بگویند و هنگامی که نوبت به من رسید هدیه ای به دست پادشاه دادم . هدیه ای که عبارت بود از یک قرآن که دریک مجلد پوستین نگه داشته بود . ملک هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان احترام و تعظیم بر پیشانی خود گذاشت . و من ناگهان گفتم : ای پادشاه ! چگونه این جلد را می بوسی و تعظیم می کنی در حالی که چیزی جز یک پوست بز نیست . ملک گفت : غرض من قرآنی است که در این جلد قرار دارد نه خود جلد ! من فوراً گفتم : احسنت پاشاه ما هم وقتی پنجره یا در اطاق پیامبر را می بوسیم ، می دانیم که آهن هیچ کاری نمی تواند بکند ولی غرض ما آن کسی است که ماورای این آهن ها و چوبها قرار دارد . ما می خواهیم ، رسول الله را تعظیم و احترام نمائیم ، همان گونه که شما بر بوسه زدن بر پوست بز می خواستید قرآنی را تعظیم نمایی که در داخل آن پوست قرار دارد . در آن هنگام حاضران تکبیر گفتند و او را تصدیق نمودند . آنجا بود که ملک ناچار شد اجازه دهد ، حجاج با آثار رسول خدا تبرک جویند ولی آن که پس از او آمد به قانون گذشته شان باز گشت.