نزدیک به یکسال است که حسین درخشان کسی که مخالف نظام و سیستم مدیریتی ایران بود و مدام در بلاگ خود عقائد پوچ و حرفهای نا مربوط خود را به خورد مردم می داد، تغییر موضع داده، به طوری که با اطمینان می توانیم بگوییم این حسین درخشان، حسین درخشان قبلی نیست، بعضی از وب سایتها از تغییر موضع حسین درخشان را بر پشیمانی او تلقی کرده اند و از او طرفداری می کنند و می گویند درست است که قبلا کارهایی انجام داده ولی موضعی که الان دارد مهم است و اگر به متون الان وبلاگش بنگریم، به واقعی بودن این قضیه پی خواهیم برد.
ولی از آن طرف بعضی از وب سایتها این تغییر موضع حسین درخشان را روی حساب سیاست جدیدش تلقی میکند و می گویند اینبار این شخص با این موضع وارد شده که به خواسته های اربابانش برسد.
این ها حرفهایی بود که عداه ای وب نویس در وبلاگهای خود درج کرده بودند، دیدد که برخی از حسین درخشان طرفداری و برخی دیگر هنوز به اون مثل شخص روباه صفت می نگرند. ولی حقیقت چیست...؟
حسین درخشان کسی که قبلا به هاشمی شاهرودی به اسم نائب رهبری یاد میکرد، و او را بسیار قبول داشت، الان میگوید او قضاوت هایش خرده شیشه دارد .او قبلا طرفداری پر پا قرص خاتمی و سیاست هایش بود ولی الان می گوید قبلا اشتباه کرده و از احمدی نژاد به اسم امیر کبیر ایران یاد میکند. وخیلی از شخصیت های دیگر که قبلا از آنها طرفداری می کرده ولی الان خیلی واضع تقییر موضع خود را اعلام کرده، حتی آنقدر دلسوزانه مردم ایران را هشدار مدهد و از سیاست های آمریکا و اسرائیل آگاهشان میکند و میگوید : مردم آگاه باشید که آنها می خواهند جنگ مذهبی بین شما راه بیاندازند و شیعه و سنی ایران را به جان هم بیاندازد ، تا خودشان به راحتی به خواسته هایشان در ایران برسند و جالبتر اینکه بعضی از کارهای دولتمردان ایران را به تقیه نسبت میدهد. آخر یکی نیست به او بگوید تو که اصلا حتی واجبات خود را انجام نمی دهی و مدام در خاطراتت از شراب خواری و بزم های شبانه ات و روابطی که با دوست دخترت داشتی حرف میزنی، چطور دم از به فساد کشیده شدن جامعه و غیره میزنی، شما فکر می کنید کسی که واجبات دینش را انجام نمیدهد و چندین سال است که دستش در کاسه امریکا و اسرائیل است می تواند آدم شده باشد؟!، اصلا بر فرض که ادم شده باشد و راه را یافته باشد، چرا تا الان آمریکا و اسرائیل هنوز جلوی این شخص موضع نگرفته و با این آقا مخالفت نمی کند، شاید شنیده باشید که می گویند توبه گرگ مرگ است، این دقیقا مضمون همین آقاست. من فکر میکنم که به این ادم درس جدیدی دیکته کرده اند که از در دوستی وارد شود .
بعضی از پست هایی که نوشته شده را این جا می اورم بخوانید . (با این حرفش کمی میتونید به حرف من برسید)
اگر هم از نظر سیاسی نگاه کنیم، حرفهای مشایی به نفع امنیت ایران است، چون دروغ های اسراییلیها را در تمام دنیا راجع به اینکه دولت ایران میخواهد اسراییل و مردمش را نابود کند از بین میبرد. همزمان، همانطور که مثلا بوش همیشه سعی میکند با فاصله گذاشتن بین مردم و حکومت ایران جلوی یک جور اتحاد ناسیونالیستی بین همهی ایرانیان را بگیرد (که البته هیچ فایدهای نداشته)، ایران هم میتواند با فاصله گذاشتن بین مردم اسراییل و حکومت آن اجازه ندهد که اشتراکات مذهبی آنها بر ضد ایران متحدشان کند. این حتی میتواند بخشی از تاکتیکهای دیپلماسی عمومی ایران باشد در جواب به هزاران تاکتیک دیپلماسی عمومی و حتی جنگ روانیای که آنها علیه ایران در این سی سال استفاده کردهاند. (این دقیقا همان استدلالی است که سفر من هم به اسراییل بخاطر آن بود.)
در رابطه با سفری که به ایران می خواهد داشته باشد: (کیه که راش بده)
نگرانی من آن است که تنوانم در تهران سالاد تبولهی لبنانی، سوپ سرد یا گازپاچوی اسپانیایی، سوپ شیرهی نارگیل تایلندی، سوپ رامن و رشتهی برنجی ژاپنی، نیوکی ایتالیایی، خوراک کوسکوس مراکشی، پاستل دناتای پرتغالی، کرم برولهی فرانسوی و خیلی چیزهای دیگر را که الان به ذهنم نمیرسد (شاید چون گرسنه نیستم) پیدا کنم. حالا رستوران سرش را بخورد، من نگرانم که مواد اولیهی بعضی از این غذاها را هم نتوان پیدا کرد. مثلا طبیعتا من هیچ جا نمیتوانم پروشوتوی پارمای ایتالیایی پیدا کنم و تا هنوز هوا گرم است دور نکههای آبدار طالبی بپیچم و خودم را در بهشت احساس کنم؟ یا مثلا حبههای کاپری خشک یا تر، یا پنیر موتزارلای تازهی گرد وقلمبه، یا رشتهی سفید و درشت اودن ژاپنی از کجایم بیاورم؟
چندتا از خاطره هاش
جای شما خالی یک چند روزی را با دوست دختر عزیز در تعطیلات بودیم. از پاریس با ماشین کرایهای راه افتادیم به سمت بندر مارسی در جنوب فرانسه. در راه از منطقهی پروانس (جنوب غرب فرانسه) گذشتیم که به نظرم خیلی شبیه به شیراز و کلا استان فارس بود از نظر اقلیم و آب و هوا و حتی از نظر تاکستانها و باغهای میوهاش. حیف که فقط شیراز بیشراب شده است.
اگر میخواهید فرق خاتمی و احمدینژاد را متوجه شوید به سفر هوشنگ امیراحمدی به ایران توجه کنید که پس از ده سال، و در نتیجهی تضمین شخصی احمدینژاد صورت گرفته است. احمدینژاد هر چه باشد مثل خاتمی دورو و ترسو نیست. متاسفم که این را میگویم، ولی منی که زمانی برای خاتمی احترام زیادی قایل بودم روز به روز از او بیشتر ناامید میشوم.
دوستان و دشمنان عزیز، نوروزتان مبارک، البته با تاخیر. علت تاخیر هم این بود که میخواستم تبریکم را به شکل ویدیویی بفرستم، ولی بخاطر گرفتاری دوستدختر گرامی که وقتی از سر کار میآید هوا دیگر تاریک شده است، و نیز تنبلی خودم، و البته اینکه هنوز موهایم را کوتاه نکردهام و خجالت میکشم با این سر و وضع قبل از عیدی جلوی دوربین ظاهر شوم، هنوز فرصت نشده تا چیزی ضبط کنم.
البته من متاسفانه حتی با دوست دخترم هم به فرانسه حرف نمیزنم، چون با عرض شرمندگی هنوز بلد نیستم. راستش پارسال که در پاریس زندگی کردم یک ماهی رفتم کلاس فرانسه، ولی لامصب آنقدر گران بود که دیدم اگر بخواهم ادامه بدهم تمام پساندازم را که با آن قرار بود خرج درس و زندگی در لندن را بدهم، تمام خواهم کرد. البته یک چیزهایی یاد گرفتم و آنقدر هم پرت نیستم، ولی خب، متاسافنه با دوستدخترم باید به زبان غیررومانتیک انگلیسی که الان فقط به درد پول درآوردن، درس خواندن یا زور گفتن میخورد، صحبت کنم که خیلی غم انگیز است. هرچند که تصمیم دارم وقتی به ایران برگشتم بروم و با توجه به ارزانی نسبی آنجا حسابی فرانسهام را خوب کنم.