ـ نکبت دیدی چه جور ابروهامو برداشته، حیف از اون 2000 تومانی که پولش را دادم.
ـ هویی، وحشی، چه خبره، مگه کوری، چشماتو باز کن، چرا هل میدی.
ـ حالا یه کارت گذاشته روسینه اش و یه پر هم دستش، فکر میکنه مملکت رو بهش دادند، برو کنار بزار یه کمی نفس بکشیم.
ـ مثلا اومده زیارت، زیارتت بخوره تو سرت، عوضی نکبت.
ـ یه پیرمرد با بغل دستی اش دردو دل میکنه و میگه:اگر پول داری، اگر قیافه داری، اگه کلاست بالاست، آخرش باید با یه تیکه پارچه سفید بری یه جای یک متری بخوابی، نگاه کن میرم وضو بگیرم، خودش رو میکشه کنار که به من نخوره، مگه من نجسم؟!
ـ یه نگاه به دختره بنداز، عجب قدو هیکل ورزشکاریی داره، ای ول.
ـ خانم حجابت رو رعایت کن، برو بابا یه روز اومدیم خوش باشیم میگن حجاب، حجاب.
ـ مامان، اگه چادرم رو سر نکنم بهم گیر نمیدن، چون حوصله ی جمع و جور کردنش رو ندارم.
اینها زمزمه هایی بود که در شب نیمه شعبان در مسجد مقدس جمکران از زائرین می شنیدم، خیلی برایم تعجب آور بود ، یعنی اینها زائر بودند؟ یعنی شب نیمه شعبان به عشق امام زمان اومده بودند کنار مسجدش باشند؟
پس اینهمه متلک هایی که پسرها به دخترا می انداختند برای چه بود؟ پس چه معنا داشت که همه بدون داشتن چادر مسافرتی و یا حفاظی، زوج های جوان و خانواده ها، جلوی چشم همه نامحرمان، وسط صحن مسجد بخوابند؟ پس چه معنا داشت که تو اوج شلوغی مواظب تماس بدنهایشان با نامحرمان نباشند؟
نه، من شک دارم، شک دارم که اینها واقعا بخاطر امام زمان امده باشند، اگر با نظرم مخالفید، پس اینهمه گزارش سرقت که به انتظامات میشد برا ی چه بود؟ این ناسزاهایی که زائران به یکدیگر هدیه می دادند برای چه بود؟ این تماس های بین زن و مرد برای چه بود؟ این هتک حرمتهایی که به خادمین مسجد می شد برای چه بود؟
فکر می کنید که امام زمان واقعا تشنه ی این جور زیارت ماست و با اومدنمون دل آقا رو شب تولدش شاد می کنیم؟ فکر نمی کنید تو این شبها، عوض این که بخواهیم در شادی اش شریک باشیم بیشتر باعث ازرده دلی آقا می شویم؟ فکر نمی کنید اگر تو این شبها داخل منزلمون بشینیم و اعمال شب نیمه شعبان رو انجام بدیم و با امام و خدایمان خلوت کنیم بهتر می تونیم استفاده کنیم تا این که بیاییم به مسجد و بیشتر باعث گناه بشیم .
می دونستید شیعه واقعی در آخر الزمان، از ترس اینکه مبادا به گناهی آلوده شود (البته ناخواسته) از خانه هایشان بیرون نمی آیند مگر برای ضرورت، پس چرا شیعه واقعی نباشیم؟! چرا باید کاری کنیم عوض اینکه تو این روزها باعث شادی حضرت زهرا شویم، باعث رنجش دلش شویم ؟!
نمی دانم، واقعا نمی دانم، گاهی اوقات که زمزمه های و دعاهای برخی از این عزیزان به گوشم می خورد، از شیعه بودن خود خجل می شوم، واقعا خجالت می کشم که نام مبارک شیعه برای خود گذاشتم، خجالت می کشم که خود را شیعه علی معرفی کنم، چون برای زنده کردن آرمانهای شیعه کاری انجام ندادم، قدمی بر نداشتم، سخنی نگفتم، فقط دست روی دست گذاشته ام و مدام می گویم آقابیا! آقا بیا!
هر وقت جشن میلاد یکی از ائمه معصومین بوده ، دلم می گیرد و بغض گلویم را می فشرد، چون یاد دورانی می افتم که ائمه معصومین ما چطور رنجها و سختی ها و فشار ها را تحمل کردند که شیعه از بین نرود ، ولی الان ما با این رفتارها و عکس العمل های خود، خیلی راحت پشت پا به همه چیز زدیم.
الان هم که نیمه شعبان است و تولد منجی عالم، همه این عید را به مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها تبریک گفتیم، و با خودمان فکر کردیم که امام زمان چقدر در این شبها خوشحالند، ولی مطمئن باشید امام زمان هر سال که نیمه شعبان فرا می رسد و سالی به سن مبارکش افزوده می شود، بیشتر بر غربت خود در بین شیعیانش پی می برد و می نالد، می فهمد که هر سال چقدر شیعه از مبانی اصلی شیعی و اسلام فاصله می گیرد ، می فهمد که موقع ظهورش اولین کسانی که جلویش موضع خواهند گرفت همین شیعیانش هستند، می فهمد که باید دست از ما بکشد و در آخر الزمان از ما انتظار همکاری نداشته باشد، و در آخر می فهمد که چرا 313 یار خواهد داشت .