چرا گاهی بشر آنقدر آسمانی میشود که برای اینکه گودری (سگ فضا نورد شوروی ) در معرض
خطر قرار گرفته تظاهرات بر پا نموده و از این سگ حمایت میکند ولی همین حامیان حیوانات گاهی آنقدر بیباک می گردند که دست به قتل و غارت و خونریزی زده و آزاد مردان را زیر رگبار مسلسل می گیرند و بمبهای میکربی و آتش زا که از پول ملت تهیه شده برای نابودی آنان مصرف می کنند مساجد و قریه ها را زیر انفجار بمب قرار داده و جوی های خون برپاه می اندازند و ارزشی برای بشر قائل نیستند ؟!
چرا با آنکه آنقدر دم از علم و صنعت می زنند و بنام تاسیس و توسعه دانشگاهها و تشریفات سازمان فرهنگی جهانی یونسکو و ... بودجه های هنگفتی از دسترنج مردم فقیر صرف می کنند ، و خود را حامی علم و صنعت می دانند ولی ناگهان همین مراکز علمی را مورد حمله قرار داده وذخائر فکری ملت را زیر رگبار مسلسل مانند گل پر پر نموده و همانند برگ خزانروی خاک می ریزند ؟!
چرا زمامداران داد طرفداری از ملت و تهیه آسایش آنان را می زنند ولی ناگهان همین ملت ، که تا دیروز سنگ طرفداری آن به سینه می خورده است زیر چرخ های تانک و زره پوش ریزریز گردیده و یا در باتلاقها آنان را آتش می زنند و یا زنده زنده زیر خاک نموده ! و یا به دریا می ریزند ؟!
چرا زمامداران گاهی آنقدر متدین می شوند که به کلیسا و مسجد قدم نهاده و به زیارت قبور پیشوایان دینی خود رفته و نسبت به پیشوایان دینی احترام می گذارند ولی ناگهان دین را عامل عقب افتادگی دانسته و آنرا می کوبند و بزرگترین حملات را به کلیسا و مسجد و پیشوایان دینی و قبود آنان می نمایند ؟!
چرا سازمانهای جهانی گاهی آنقدر سخن از تضییع حقوق ملتها به میان می آورند که یک مسئله جزئی بسیار بزرگ می شود و مسئله روز جهان می گردد و دنیا برای آن حساب جدا گانه ای باز می کند ، ولی گاهی مسائل مهمتر از آن را نادیده گرفته و هر قدر ملتها ناله کنند به ناله های آنان توجهی نمی شود ؟!
اینها واقعیت هایی است که در اطراف ما چه در گذشته و چه در حال اتفاق افتاده و اتفاق خواهد افتاد ولی آدمیان نباید بفهمند که ...
باز می گویم ، چه کسی پاسخگوست ؟