تا حالا شده اینقدر گرسنه شوی که چشمانت سیاهی رود؟
یا آنقدر تشنه که زبانت دیگر در دهانت نچرخد؟
اگر در آن موقع غذایی یا آبی جلویت بیاورند ، دیگر حال خودت را نمی فهمی و فقط میخوری و می نوشی!
در آخر هم سنگ کوب میکنی و مقصدت قبرستان.
شخصی خال الذهن هم مثل همین ادم است، کسی که هیچ علمی ندارد، وقتی با حجم اطلاعات و اخبار روبرو میشود همه را میگیرد، دیگر توجه به صحت و سقمش ندارد. فقط میخواهد خود را به جایی برساند تا همه جا مطرح شود!
الان این قضیه شده است حکایت سیاستمداران ما!
نوشته شده در چهارشنبه 88/10/23ساعت 1:3 عصر  توسط صور اسرافیل
نظرات دیگران()
فرد اول: رهبر من شخص ست مهربان، کسی که جز خوبی از او نمی بینی، حتی با دشمنانش انقدر با لطافت و مهربانی برخورد میکند که حس حسادت به تو دست می دهد، همه به او نزدیک می شوند، دوست و دشمن فرقی نمیکند، ولی کسی از نیت درونیشان با خبر نیست، نمیدانم ان کسی که دشمن قسم خورده کشور من است آیا با نیت پاک به ما نزدیک شده یا ...؟!
بخاطر اینکه دل هر دو طرف را به دست بیاورد سعی میکند موضع خودش را مشخص نکند تا باعث دلسردی افراد مقابلش نشود.
فرد دوم: رهبر من شخصی بسیار جسور و خشن، کسی که هیچ کس جرات حرف زدن در مقابل او را ندارد، حرف حرف اوست، خلافش حرفی بشنود سر به نیست می کند، انقدر ابهت دارد که مابقی حکومت ها به او بله قربان می گویند، برای خودش سری در سرها بلند کرده و با آمدن اسمش همه حساب کار دستشان می آید.
فرد سوم: رهبر من شخصی ست مهربان، دلسوزی و محبت در صورت و عملش موج میزند، ولی همیشه در مقابل همه اینطور نیست، اگر می دید کسی خلاف اصول خداوند و اعتقاداتش سخنی می گوید با او کنار نمی آید و طردش میکند، به همان نسبت که دوست و خواستار دارد به همان نسبت و شاید هم بیشتر دشمن.
در راه خدا ملاحظه کسی را نمی کرد و اگر هم میکرد فقط بخاطر خدا.
طرفداران و اطرافیانش به عشق و محبت اش سعی میکنند خلاف حرف و گفته های او کاری انجام ندهند، و از آن طرف مخالفانش میخواهند سر به تنش نباشد. چرا؟ چون با آنها کنار نیامده، چون نخواسته زیر حرفهای و خواسته های نامشروع آنها برود، چون نخواست به خاطر جذب نظر اقلیت، نظر اکثریت را زیر پا بگذارد. و با قاطیعت جلویشان ایستاد. طردشان کرد و از این هم باکی ندارد که ناراحت شوند یا ... .
دوست داشتید رهبرتان مثل کدامیک از این سه دست باشد؟
نوشته شده در چهارشنبه 88/10/16ساعت 10:21 عصر  توسط صور اسرافیل
نظرات دیگران()
نوشته شده در سه شنبه 88/10/8ساعت 7:39 عصر  توسط صور اسرافیل
نظرات دیگران()
منافق هیچ غلطی نمیتواند بکند مگر با استفاده از ابزارش، اگر ابزار دستش نباشد هیچ راهی را نمی تواند پیش ببرد، ابزارش هم چیزی نیست جز بی علمی مردم ، جز نادانی و کم دانشی شان، جز بی تدبیریشان، آنان خوب از این وسیله استفاده می کنند تا زهرشان را بریزند.
منتظری هم خوب تیر و وسیله ایی شده بود برای منافقین، امام این را دانست و طردش کرد، خدا رو شکر که خدا زودتر ایشان را از این دنیا برد، وگرنه معلوم نبود که با اسم و رسمش چه ها که نمی کردند!
حالا هم که ایشان از این دنیا رفته، شده است پیراهن عثمان در دست یزیدیان، آن را علم کرده اند و خونخواهش شده اند!
امروز هم در مراسم تشیع جنازه اش طرفدارانش خوب سنگ تمام گذاشتند، هر چه می توانستند نثار مقام معظم رهبری کردند، از یزید گرفته تا متجاوز!
دم از امام خمینی می زدند و می گفتند راهت ادامه دارد! آدم نمی دانست از حماقت این جمعیت بخندد و یا گریه کند! خبرنگار بی بی سی هم که بالای دیوار مستقر شده بود عکس منتظری را در دست گرفته بود و به طوری می خواست به هیجانات دامن بزند و مدام تکانش می داد.
امروز شهر قم، شاهد صحنه ها و افتضاحاتی بود که جای شرمندگی در پیشگاه حضرت معصومه (س) داشت .
امروز شهر مقدس قم، شاهد حرمت شکنی هایی بود که ظهور اقا امام زمان ترسیدم، ترسیدم از اینکه مبادا ایشان ظهور کنند و اینطور از ایشان استقبال شود و ما شرمنده اش شویم! دم از انتظار و ولایت می زنیم ولی در عمل هیچیم... هیچ!
نوشته شده در دوشنبه 88/9/30ساعت 5:5 عصر  توسط صور اسرافیل
نظرات دیگران()
تا دیروز اسم امام را علم می کردند، و می گفتند که نظر امام در مورد فلانی این چنین بوده
و امروز عکسش را به آتش می کشند
تا دیروز پست و منصب های خود را در زمان امام به رخ یکدیگر می کشیدند
و امروزعکسش را به آتش می کشند
تا دیروز عکس امام را به سینه می چسباندند
و امروز عکس منتظری را
تا دیروز بین دختران و پسران دیوار می کشیدند
وامروز چادر از سر دختران
تا دیروز نوای یا حسینا سر میداند
و امروزنوای یا حسین یا میر حسین
تا دیروز همه در پیش چشمانشان در حکم یکی بودند
و امروز خانواده اش مستثنا
تا دیروز حامی ولایت فقیه بودند
و امروز خواهان ولایت فقیه
تا دیروز دغدغه شان مسئله فلسطین بود و نیرو می فرستادند
و امروز نه غزه و نه لبنان
تا دیروز لعن به بنی صدر می فرستادند
و امروز خود راه بنی صدر می پیمایند
تا دیروز دم از امنیت اجتماعی و مردم می زدند
و امروز دم از آزادی به قیمت هر چیز
تا دیروز استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی
و امروز ننگ بر حکومت دیکتاتور
تا دیروز ...
نوشته شده در یکشنبه 88/9/22ساعت 9:5 عصر  توسط صور اسرافیل
نظرات دیگران()
وقتی کوچکتر بودم، یعنی زمانی که سنم به خیلی از حرفها قد نمیداد و محدوده ی اطلاعاتم فقط در حد گفت و شنود اطرافیانم بود، اگر کسی نسبت به کسی یا چیزی که خیلی قبولش داشتم حرفی می زد، حرفش را پس می زدم و می گفتم دروغگو هستی!
یکی از چیزهایی که قبولش داشتم و هنوز هم دارم روحانیت بود، یعنی فقط کافی بود که کسی بگوید فلان روحانی فلان کار را کرده، انگار به من فحش داده بودند، سریع یا کار آن را توجیح میکردم یا برچسب دروغگویی به طرف مقابلم می زدم که مبادا لکه ای روی این اسم بخورد، چون اعتقادام بر این بود که قبل از هر کس خود آن روحانی آنقدر مواظب رفتارش هست که نخواهد لکه ی ننگی روی قشری که نامش بر روی آن است بگذارد، حتی یادم می آید که رشوه ی 300 میلیونی کروبی را با چه شیوه ای توجیح میکردم که طرف مقابلم قانع می شد و باور میکرد که این رشوه نبوده! ...
ولی الان چند سالی ست که بادیدن و عملکرد های خیلی ها دیدم عوض شده، اینکه فلان روحانی اینقدر کلاهبرداری کرده ، یا اینقدر رشوه گرفته ، یا حساب بانکی اش اینقدر است، یا فلان خلاف شرعی را مرتکب شده، و یا یا یا ... خیلی چیزهای دیگر، اینقدر شنیدم و دیدم که الان دیگر در جواب این شنیده ها نمیگویم تو اشتباه می کنی و یا کار آن روحانی را توجیح کنم ، اینبار در جوابشان می گویم اینها لکه ی ننگی ست بر جان روحانیت، اینها زالوانی هستند که به جان این قشر چسبیند و در حال میکیدن هستند، اینها قداست دین را به زیر کشیدند، اینها با اعمال خودشان کاری کردند که مردم دیگر حرف دین و شرع را نپذیرند، اینها کاری کردند که مردم به این شعار دین جدای از سیاست است برسند، اینها کاری کردند که مردم این قشر را یک مشت چپاولگر و فرصت طلب بشمارند...
اینها معصومیت و مقبولیتی که روحانیت در قدیم در دید مردم داشت را خدشه دار کردند، اینها سواد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و .... این قشر را زیر سوال بردند، اینها کاری کردند که حتی کسانی مثل من که نمک پرورده ی این قشر است دیگر نسبت به آن اعتماد نداشته باشم و دخالت در سیاست آنها را خارج از حوزه کاری آنها بدانم، دیگر چه برسد به مردم عادی ...
ولی این بی اعتمادی هنوز باعث این نشده که نسبت به همه شان دید بد داشته باشم و یا هر حرفی را با ضد آنان بپذیرم، ولی این قدر به این باور رسیدم که هر جامعه و قشری خطاپذیر و قابل شکستن است و این فقط عملکرد تعداد معدودی از آنهاست که باعث شده مردم ما کل آنان را زیر سوال ببرند و هیچ کدامشان را قبول نداشته باشند.
و این را هیچ وقت فراموش نمیکنم، که روحانی واقعی یعنی کسانی امثال امام خمینی، آیت الله خامنه ای، شهید مطهری، شهید بهشتی و ...
پینوشت...........................................
یادم نیست این را از کجا شنیدم که شخصی در مقابل کسی می گفت فلان روحانی دزدی کرده، طرف مقابلش سریع برگشت و گفت نگو فلان روحانی دزدی کرده بگو فلانی دزدی که لباس روحانی پوشیده...
نوشته شده در پنج شنبه 88/5/22ساعت 12:46 عصر  توسط صور اسرافیل
نظرات دیگران()