فعلا که آلزايمر زده ترکونددش
اسم بچه هاش رو هم يادش نيس!:دي
سلامممنون که سر ميزنيراستي تو وبلاگ جديدم هم لينکتون کردملطفا آدرس لينک من و عنوانش رو بدين طريق اصلاح کنيدعنوانشوآه(shoah)و دکتر سروش(drsoroush) و .......آدرسhttp://cnnnews.parsiblog.irهر وقت آپ کردي خبرکن تا بهت سر بزنم
اينجا كه لينكم كردي آدرس صفحه اول پارسي بلاگ رو دادي
ممنون ميشم كه به آدرس و عنوان فوق لينكم كني
كوتاه بياييد لطفا!!!!
ميس طلبه اپ شد.
سلام اگه اينهمه انتقاد به ايشون وارده گمون نكنم بشه آيت الله به ايشون گفت شما درمتن آيت الله گفته بودين
ياعلي موفق باشي
استغفرالله اگر نبي مكرم اسلام هم به اين جهان بازگردد و لب به سخن بگشايد گروهي از ما با فرياد وا اسلاما، محمد رسول الله را ملحد و نامسلمانش ميخوانند و خونش را مباح.
بعد از اين که آن فقيه در غروب روز پنجشنبه 23/1/1365 از دنيا رفت مأموران شبانه او را به قم منتقل و برخلاف وصيتش نه اجازه نماز ميّت خواندن به آيتالله صدر دادند و نه او را در يکي از دو محل مورد وصيتش دفن کردند بلکه او را نصف شب، با چند مأمور در قبرستان ابوحسين قم دفن کردندمرحوم آيتالله العظمي گلپايگاني با ارسال تلگرامي به جماران، خواستار تدارک [جبران] اهانتهاي انجامشده به آيتالله العظمي شريعتمداري و مقام مرجعيّت ايشان از سوي آيتالله العظمي خميني شد اما بي پاسخ ماند:
قم ـ تهران ـ شمار? 134ـ 128ـ 15ـ1 تهران ـ جمارانحضرت مستطاب آيتالله آقاي خميني دامت برکاتهبا ابلاغ سلام، مزيد توفيقات را مسئلت دارم. آنچه بين حضرتعالي و آيتالله شريعتمداري ـ طاب ثراه ـ واقع شده، حکومت واقعي با خداوند متعال و ظاهراً هم با تاريخ ميباشد. اميد است مصداق آي? کريم? «وَ نَزَعنا ما في صُدُورِ هِم مِن غِلّ اِخواناً عَلي سُرُر مُتقابلين» بشويد.
فعلاً که خبر تأسفانگيز رحلت ايشان منتشر شده است، لازم دانستم ضمن ابراز نگراني و تسليت، از جريان تجهيز که بدون تشييع و احترامات لازمه و تدفين مخفيانه در محل غيرِمناسب واقع شده، ابراز تأسف شديد بنمايم. انتظار دارم اکنون هم در حد ممکن، اهانتهايي را که به ايشان و مقام مرجعيّت شده، شخصاً تدارک {جبران} فرماييد. اعلاءِ کلم? اسلام و مسلمين را از خداوند متعال مسئلت دارم. والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته.24 رجب 1406الگلپايگاني (??)
درهمان كتال القضا كه در بعضي از كتابخانه هاي شخصي و شايد عمومي قم پيدا بشه مي نويسد:
مرا از حق معالج? اساسي و مراجعه به پزشکان متخصص بازداشتند که من هم صبر کردم و دردها را تحمل کردم. «رِضي بِقَضاءِ اللهِ وَ تَسليماً لامرِه» چونکه آنچه که از رنجها و محتها بر من فرود آمد، همه در برابر ديدگان خداي متعال «جَلّت عَظَمَته» ميباشد و همو مرا بس است.
آخرين يادداشتهاي آيت الله شريعتمداري در روزهاي آخر عمر :
ايشان در مقدمه کتاب القضا چنين مينويسد:بسم الله الرحمن الرحيمالحمدلله ربّ العالمين و الصلواه والسلام عَلي محمّد و آله الطيبين الطاهرين و لعنته الله عَلي اعدائهم اجمَعين.و بعد، يقول العبد المفتقر الي رحمه ربه، الرّاجي توفيقه و تسديده، السيّد کاظم الشريعتمداري: قد منّ الله علي حيث جعلني من اهل بيت العلم و الفقه فربيّت في حجر الفقاهه من صاحب العلم و الدرسه... فقجئت ببليّه ما اعظمها من مصيبه ما کانت تختلج ببال احد، الا و هي بليّه نَشر امواج التّهم المولمه علي اساس دعاوي مختلفه من اهلها فنشر وهافي حقّي مع الحکم علي بالمنع مِنَ الدفاع فهجموا علي داري بشکل فجيع ثمّ حَبَسوني في بيتي سلب جميع الاختيارات منّي و تصرّ فوا ماکان لي من المتصرّفات العامه و الخاصه و حکموا علي بمنع الملاقات مطلقاً الا اشخاص قليله معدوده من اقربائي.و ممّا يجب ان يبکي عليه بکاء الثکلي انّهم سالوا عنّي سؤالات واجبروني علي الجواب عنها و نشر في التلفيزيون و لکنّهم مع ذالک اسقطوا نصف ما اجيروني علي الجواب عنها و حصل من ذالک کلّ التحريف و التغيير و کاني قلتُ «لاالله الا الله» و نشروها بکلمه «لا الله» و اسقطوا کلمه «الا الله» و العجب انّه اعترف القاضي انه امر بذالک الاسقاط، فبعين الله و نعم الحک الله.
ترجم? جملات آخر:از چيزهايي که ميبايست بر آن، چون مادران جوانمُرده گريست، اين است که [مسؤلان] سؤالاتي از من کرده و مرا بر پاسخ آنها اجبار کردند و بعد از اينکه من به آنها پاسخ دادم، آن را از تلويزيون پخش کردند، وليکن نيمي از آنچه را که مرا بر پاسخ آن اجبار کرده بودند، سانسور کردند که در اثر اين کار، موضوع کاملاً تحريفشده [و عوضي جلوه نمود]. اين بدان ميمانَد که من گفته باشم: «لا الله الا الله» [يعني: «من موّحدم.»] و آنان «لا الله» را پخش کنند و«الا الله» را پخش نکنند [يعني: «من مشرکم و ملحدم.»] و جاي شگفتي اينجاست که خود قاضي [آقاي ريشهري] پيش من اعتراف کرد که: «من چنين سانسورکردني را دستور دادهام.»من هم ميگويم: «همه اينها را خداوند ميبيند و خداوند چه داور خوبي است [در روز دادگاه].»
نامه ايشان خطاب به شخص آيت الله خميني در روز 4/2/61 :
29جماديالثاني 1402تلگراف فوريبسمه تعاليحضرت مستطاب آيتالله العظمي آقاي حاج آقا روحالله موسوي خميني دامت برکاتهبا ابلاغ سلام و تحيّات، جناب حجتالاسلام آقاي صانعي را فرستاده بوديد و ضمناً براي حفظ امنيّت ما از طرف پاسداران اظهار اطمينان فرموده بوديد. بينهايت متشکر شدم. ضمناً مطالبي را بهوسيل? ايشان بهحضور عالي معروض داشتيم که اميدوارم مورد لطف و عنايت مخصوص قرار بگيرد. براي توضيح و تأکيد بيشتر، مجدداً مزاحم ميشوم که وضع فعلي ما قابلِ بيان نيست و عبارتي حاضر ندارم که مقصود را روشن کند. همينقدر بگويم که کارد به استخوان رسيده است! زيرا از آقايان وعاظ و سخنرانها در نمازجمعهها و غيره و در مجلس شوراي اسلامي و در روزنامهها، مطالبي گفته ميشود که مردم را تحريک ميکند و وضعي را ايجاد ميکند که خطر قريبالوقوع است. همين امروز عصر، عد? زيادي با شعارهاي مخصوص، قصد هجوم به خان? ما را داشتند که پاسدارها مانع شدند و تا نزديکي منزل آمده بودند.خانواده و بچهها و نوهها نالان و گريان، در حال اضطراب و ناراحتي کامل به سرميبرند و خود حقير مبتلا به مرض مهمي هستم که معلوم نيست بالاخره نجات حاصل شود؛ اغلب خونريزي مفصلي دارد که خود آن ممکن است باعث خطراتي شود و دائماً با دکتر و دوا و پرستار مشغول بودم و اکنون با اين سختگيري فوقالعاده نسبت به رفت و آمد که حتي خويشان نزديک هم مجاز نيستند، ادام? معالجه ممکن نيست و معلوم نيست عاقبت چه خواهد شد.اکنون، شما را قَسَم ميدهم به خداي لايزال و ارواح رسول اکرم و ائم? طاهرين و به روابط حسن? پنجاهساله و ارادت قبلي که ادامه دارد، توجه فوري به حال ما بفرماييد و زکات قدرت و مقام را در اين موقع، ادا فرماييد! بحمدالله شما رهبر هستيد و ولايت فقيه داريد و ميتوانيد امر صادر فرماييد که اين تحريکات را در مجلس و نمازجمعهها و در روزنامهها و در مجالس، بهکلي موقوف کنند.اگر مقصود بيآبرو کردن بوده، بهکلي حاصل گرديد و اگر مقصود سلب مرجعيّت است، به مقصود رسيدند. و اکنون، ادام? اين تبليغات دو ضرر مهم دارد: اول، توليد ناامني و هرج و مرج و مخاطر? ما و مربوطين است.و دوم، استفادههاي راديوهاي کذائي خارجي است که بهنفع خود سوءِاستفاده ميکنند و هر دو مطلب ملالآور و رنجافزاست. پس خواهش ميکنم که امر فرماييد اين تبليغات را به همين مقدار اکتفا کنند که ديگر حاصلي جز ضرر ندارد.امروز، نقل کردند که آقاي رفسنجاني گفته است که حقير در سه سال پيش از آمريکا پول براي انقلاب خواستهام.بوالله العليّ العظيم، دروغ محض است. پس چرا در اين سه سال، اظهار نميکردند؟!آقاي مهدوي [کني] اظهار کرده است که در صدد تجزي? آذربايجان بودهام!بوالله، دروغ است. پس چرا تا بهحال، مدرکي ارائه نداده است؟ اکنون که اين آقايان با اين حرفهاي بيحقيقت، تبليغات و تحريکات ميکنند. ببينيد نتيجه چه خواهد شد؟!شما را بهخدا، ما را به اينها واگذار نکنيد!جنابعالي خودتان تحقيق فرماييد و هرچه ثابت شرعي شود، بفرماييد.عرض دوم اينکه امر کنيد صحبت محاکم? ما را راکد بگذارند و اگر لازم باشد، خودتان شخصاً در وضع ما دخالت فرماييد. چنانچه قبلاً معروض کردم، فقط مهدوي آمده و چيزهايي به اينجانب گفته است و حقير نهي کردم. گفت: «از حرف شما اطاعت نميکنند.» و اينجانب حرفهاي او را جدّي و قابل تصديق نگرفتم، زيرا خيلي احمقانه بود. لذا، در ذهنم ايجاد حالتي نکرد و متوجه لزوم اطلاع دادن نشدم. از اين اراجيف را مکرر در افواه شنيده بودم. معذالک، اگر قصور و تقصيري شده است که اطلاع ندادهام، استغفار ميکنم و معذرت ميخواهم و انشاءالله تعالي ديگر مشابه اين واقع نخواهد شد. در آينده منتظر دستورات جنابعالي در هر موردي که لازم باشد هستم که اطاعت شود.اولاً، حقير در اين مدت، نسبت به شخص جنابعالي و مقام شامخي که داريد، وفادار بوده و هيچ مخالفتي نکردهام و نخواهم کرد و انتقادهايي که از بعضي از گروهها داشتم، موجب سوءِتفاهم قرار دادند.ثانياً، امر فرماييد که محاکم? اينجانب که گفتوگو ميکنند، راکد باشد؛ زيرا که در خصوص خود، هيچ اطميناني ندارم که رسيدگي تحقيقي گردد. و علاوه، با اينکه ما را خلع مقام کردند، ولي فتح اين باب بهضرر مقامات عالي? روحانيّت و بهضرر جمهوري اسلامي است و بهنفع تبليغات خارجي و موجب اختلاف داخلي است.و اگر زياد لازم ميدانيد، جنابعالي خودتان شخصاً اينجانب را احضار فرماييد و رسيدگي کنيد و در مورد تمام اين اتهامات تحقيق فرماييد.ثالثاً، رفت و آمد نزديکان ما را زياد سختگيري ميکنند و موجب اختلال امور داخلي ميشود. دستور فرماييد که بهاعتدال، رفتار و رفع کنند.بالاخره اينجانب در ختيار جنابعالي هستم و هر امر و فرمايشي باشد، اطاعت کامل خواهم کرد، ولي بهطوريکه معروض شد که کارد به استخوان رسيده است، الغوص، الغوث، منتظر مراحم هستم که بهوسيل? مطمئني اجابت آنها را اعلام فرماييد. اطال الله بقائکم والسلام عليکم و رحمته الله.سيّد کاظم شريعتمداريرونوشت: حجتالاسلام جناب آقاي حاج سيّد احمد خميني29/ج2/1402سيّد کاظم شريعتمداري
نامه آيتالله شريعتمداري در1/2/1361 در تکذيب اظهارات قطبزاده و ديگران به مردم و مسؤلان كه اجازه انتشار از طريق رسانه نيافت:بسم الله الرحمن الرحيمدر اين چند روزه، آقاي فخرالدين حجازي و گويندگان راديو تلويزيون و روزنامهها تهمتهايي در بار? اينجانب عنوان کردهاند و اخيراً جامع? مدرسين قم بدون امضا، با بعضي از طلبههاي آذربايجان شرقي و غربي که شناختهشدهاند، اعلاميهاي صادر کرده و از راديو منتشر کرده و آنچه شايست? آنها نبوده، از کلمات بيحقيقت و باطل و اهانت و هتک حرمت زياد و فراوان نوشته و گفتهاند و به اينجانب حق دفاع از خود و آبروي خود را نداده، حتي اينکه با تلويزيون، بنابه درخواست خودشان، مصاحبه کرديم و حقايق را آشکار گفتيم، و با اينکه قول داده بودند، ولي منتشر نکردند و پارهاي از اين مطالب در ضمن سه فقره تلگراف به حضرت آيتالله خميني معروض گرديد و علاوه از تهمتهاي مندرج در روزنام? کيهان و اطلاعات جواب تلگراف داده نشد و برخلاف قانون مطبوعات، جوابهاي ما در روزنامه منتشر نگرديد و رونوشت به آقاي حاج احمد آقا خميني و رئيسجمهوري و رئيس مجلس شوراي اسلامي و رئيس وزرا مخابره گرديد، ولي هيچکجا اجاز? چاپ و انتشار داده نشد. بنابراين، هر تهمتي که به اينجانب بزنند و هر نسبتي را بدهند، امکان دفاع از خود و بيان حقيقت را ندارم و اکنون منزل اينجانب در محاصر? کامل و رفت و آمد ممنوع است و اگر اين تبليغات برعليه اينجانب ادامه پيدا کند و در نمازهاي جمعه و رسانههاي گروهي و روزنامهها، مردم تهييج و تحريک شوند، حيات و زندگي ما و خانواده بيش از پيش مورد هجوم و تهديد قرار خواهد گرفت و به آقايان اعلام خطر ميکنم و الي الله المشتکي.اکنون به اطلاع تمام ملّت مسلمان ميرسانم که خدا فرموده است:«اِنّ جاءَکُم فاسِقّ بِنبا قَتَبَيّنُوا اَن تُصيبوا قَوماً بِجَهاله.»يعني: «به قول فاسق نبايد ترتيب اثر دهيد، والا کارهايي ميکنيد که موجب پشيماني بعدي خواهد بود.»اکنون شما آقايان کارهايي کرديد که موجب پشيماني است و بنابه اظهار خودتان، مدرک، اظهارات آقاي قطبزاده است که مرد فاسقي بيش نيست.اکنون ببينيد که قطبزاده چه گفته است. او ميگويد که: ارتباط مستقيم با ما نداشته است و بهوسيل? دو نفر، يکي حجازي و ديگري آقاي مهدوي، ما را مطلع ساخته است و ما قول موافقت ندادهايم و وعده کردهايم که اگر نيّت سوءِ خود را عملي کردند، آنوقت تأييد خواهيم کرد.اينجانب اين اظهارات را بهکلي تکذيب ميکنم؛ اما حجازي ابداً در اين خصوص مذاکره نکرده و نظرخواهي ننموده است.و اما مهدوي. او در اين اواخر، طبق معمول اهل عام، منزل ما آمد و در ضمن، مطالبي را از بعضي از گروهها نقل کرد و اسم قطبزاده را نياورد و اينجانب ابداً موافقت نکردم و قول تأييد بعدي را ندادم، بلکه نهي کردم و گفتم خلاف شرع است. و علاوه، گفتم نميتوانند اينکار را انجام دهند و نهي کردم.در جواب گفت که: «آنها از شما اطاعت نميکنند.»و دو سه روز بعد، کارشان کشف گرديد.حالا، آقايان انصاف کنند که آيا اين تهمتها صحيح است؟جواب خداوند را چه خواهند داد؟!آقايان مدرسين بهمدرکيّت قول فاسق چهطور به خود اجازه دادند که اين بهتان عظيم را به اطلاع جهانيان برسانند؟ و چهطور به خود ما مراجعه نميکنند و جوابهاي ما را اجاز? انتشار نميدهند؟! «وَ بَعمَ الحَکَم الله.»اين وضع موجب تفرق? شديد بين مسلمانهاست که قطعاً ضررش به انقلاب اسلامي و حکومت جمهوري اسلامي بيش از نيّت خبيث قطبزاد? کذائي است و موجب بهانه و سوءِاستفاد? تبليغات خارجي است و اگر اين روي? تحريک مردم بهوسيل? رسانههاي گروهي و گويندگان و نويسندگان و روزنامهها و نمازجمعهها ادامه پيدا کند، ممکن است که مردم تحريک شده و موجب قتل و جرح عدهاي شده و حيات و زندگي ما را در خطر بيشتر قرار دهد.اگر آقايان تخفيف نخواهند داد، بهتر است گذرنامه بدهند و هر کشوري را که صلاح ميدانند اختيار کنيم. بالاخره، خدا را در نظر بگيريد.«وَ حَسبِي الله وَ نِعمَ الوَکيل.»26/ج2/1402
سيّد کاظم شريعتمداري